محل تبلیغات شما

هوالنور :)

چهارشنبه تعطیله دست بزنین و شادی کنین!:**

امروز با یکی از دوستآن همکلاسیم [مهسا جآنم] داشتم حرف میزدم ، شاید نزدیک به یک ساعت تمام بهش غر زدم، از این احساس بیهودگی که بعضا میزنه به سرم ، از این استرس و خجالتی که به خاطرش یه عآلم خودمو محدود تر میکنم، از این زمان هایی که الکی الکی میگذرونم ، و تمام کار هایی که میخوام بکنم و نمیکنم.

و عجیب حالم بهتر شد، بهم راهکار میداد ، جرعت میداد انگار.

نشستمو تموم بهونه هامو ردیف کردم برای اولین هدفم، و یه تصمیم حدودب گرفتیم. حالا اگه عملی ش کردم تا چند وقت دیگه و باز بیخیال نشدم میام و مینویسم و اینجا با هم ذوق کنیم!:))

نمیدونم به خاطر این بود که از من بزرگتره چندسال [لیسانس مکانیک گرفته و الان اومده با ما داره دارو میخونه] و انگار همه ی این روز ها رو گذرونده یا نه، اما عجیب حالمو خوب کرد، اهمیت میداد به حرفام انگار !:))

بیاین همین قدر با دقت گوش کنیم به حرفای طرف مقابلمون، شاید به نظر ما بی اهمیت بیاد ولی برای اون طرف مقابل توی این برهه شاید بزرگترین مشکلش باشه، زندگیش باشه، بیاین نخندیم به زندگی مردم!:)

و داشت میگفت :" مهم نیست بقیه چیکار میکنن، تو توی کاری که خودت میکنی تمام تلاشتو بکن ، انقدر خودتو محدود نکن، دیوارای دورتو بشکن، تو واقعا خفنی." 

و چه قدر حرفش اون لحظه منو گرفت! حس کردم باید بنویسم اینجا تا فراموش نکنم!

+دیروز هم سحربآنو برام دو تا بوکمارک خوشگل گل گلی خریده بود و همین طور یهویی بهم داد. و چه قدر لبخند اون لحظم از ته دل بود. این مهربونی های ساده بهترینن!:**

از تهِ دل بخندین.

حالِ دلتون خوب و لبتون خندون!:)

#سِوُمآنِه " هامون"

#_دوُمآنِه "بارون میزنه، میشنوی منو؟"

#_اوَلآنِه "سمفونی مردگان"

، ,تمام ,میداد ,انگار ,اون ,شاید ,از این ,هایی که ,چه قدر ,باشه، بیاین ,بیاین نخندیم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دلنوشته ی برومند