محل تبلیغات شما

هوالنور 

همیشه این بچه هان که میون دعوای بزرگترا قربانی میشن، مجبورن هی خونه شونو عوض کنن، هی سر درد بگیرن و بترسن از یه اتفاق تازه، از یه جنگ تازه، از یه دعوای جدید. 

قضیه بین بزرگ ترا حل میشه ولی ولی تو خاطره های بچه ها میمونه.

و بچه های کشورمون، جووناش پر پر شدن، به خاطر چند تا به خاطر بزرگ که هی موشک و خمپاره و تیر و تفنگ پرت میکنن سمت هم.

همش حرف، همش درد ، همش ترس. چیه این دنیا؟ 

میگم بهش جمع کن سفره ی این دنیا رو خدا. بیا همه با هم یا علی میگیم و بلندش میکنیم. قبل این که این سفره لگد مال شه ، خونی شه، پاره تر از اینی شه که الان هست، قبل این که تمام آدماش له شن زیر بار بی معرفتی هاش، زیر غماش،. قبل این که نمکدون بشکنن، آدم دیگه آدمو نشناسه.

قبل این که دیگه تیره شه تمام دنیا، کاش دنیایی باشه که باش خدافظی کنیم و بریم.

نمونیم تو این پوچی، تو این وضع.

که یه صبح از خواب بلند نشی ببینی ۷۸ نفر زیر دست و پا له شدن، ۱۷۶ نفر تو آسمون پر پر شدن.، اونایی که هر کدوم دنیای هزار تا آدم دیگه بودن و خیلی بیشتر. ایرانِ من دیگه داره نفس نفسای آخرشو میزنه، قلبش پرِ خمپارست. و چیزی تا دیوونه موندنش نمونده. چیزی نمونده تا جنون ، و آخرش خودش خودشو میکشه، خودش خودشو پر پر میکنه و میفته به جون خودش.

بی سر و تهه. یک مشت تراوشات ذهنی. فقط احتیاج بود یه کم بنویسم. شاید بهتر شه. روشن تر شه. شاید بشه، 

#سِوُمآنِه " هامون"

#_دوُمآنِه "بارون میزنه، میشنوی منو؟"

#_اوَلآنِه "سمفونی مردگان"

یه ,شه ,تو ,، ,همش ,خودش ,قبل این ,این که ,از یه ,پر پر ,به خاطر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جایی برای نوشتن و ثبت خاطرات دوستیابی کل کشور دبیرستان شهیدعابدی داراب روستای آبجهان